|
|
|
تاریخ : جمعه 18 بهمن 1398
بازدید : 1035
نویسنده : محمدعلی میرزایی
|
امشب به جام ، نور فلک ساغری کند * امشب ملک به خنده ثناگستری کند
امشب امین ِ وحی پیام آوری کند * امشب ز خلقِ خویش خدا دلبری کند
امشب سپهر گِرد زمین اختری کند * امشب مدینه بر همه روشنگری کند
امشب وجود ، گرم نیاز است با حسین
امشب ز کائنات رسد بانگ یا حسین
امشب کنند اهل زمین بر سپهر ناز * امشب بود به خاک ، فلک را رخ نیاز
امشب ملک به خانۀ زهرا بَرَد نماز * امشب ز عرش می شنوم نغمۀ حجاز
امشب برید در حرم اهل بیت راز * امشب به روی خلق ، درِ عفو گشته باز
امشب رسول ، سورۀ فجر باز خواند
امشب علی به شور حسینی نماز خواند
سر زد مهی که مهر ، اسیر نظاره اش * روح حیات موج زند در اشاره اش
پیشانی سپهرِ بلند از ستاره اش * گل می کند به دامن دلها شراره اش
ای جان فدای فاطمه و ماه پاره اش * چشم فرشتگان همه بر گاهواره اش
در بیت وحی نور خدا جلوه گر شده
رخسار سیدالشهدا جلوه گر شده
امشب ز اشک شوق بیفشان گلاب عشق * امشب بشوی لوح معاصی به آب عشق
امشب ببر پناه به دارالثّواب عشق * تابیده از زمین به سما آفتاب عشق
بر عالم از مدینه گشودند باب عشق * نازل شده برای محمد (ص) کتاب عشق
ای آسمان ببال که آمد شب حسین
بخشیده شد وجود به خال لب حسین
این کیست ماه پارۀ مام محبت است * این ساقی همارۀ جام محبت است
این شور آفرین نظام محبت است * این در دیار عشق امام محبت است
این رهبر بزرگ قیام محبت است * این کوثر همیشه به کام محبت است
این نفس مطمئنۀ قرآن فاطمه است
ریحانۀ رسول خدا جان فاطمه است
صورت نه بلکه سورۀ آیات محکمی * گیسو نه بلکه سلسلۀ قلب عالمی
بارد به خلق ، ابرِکرامات او همی * گیرند جان ، هزار مسیحش به هر دمی
هر قطره اشک در غم او بحر ماتمی * هر ماه نو که سر زند ، آرَد محرمی
در صفحۀ نخستِ کتابِ ولادتش
گردیده ثبت قصّۀ روز شهادتش
این است آن ذبیح که خون آبروی اوست * گلبوسۀ رسول خدا بر گلوی اوست
گودال قتلگه ، حرم آرزوی اوست * سجّاده خاک و خون سراب وضوی اوست
مهر نماز عشق همه خاک کوی اوست * عالم چو روز حشر پر از های و هوی اوست
از مهد ناز تا دل گودال قتلگاه
یک لحظه بر نداشت ز عشّاق خود نگاه
این خونِ حق، روانِ نبی، جانِ حیدر است * این باغ گل به دامن زهرای اطهر است
این آفتاب در افق خون شناور است * اجر زیارتش به نود حج برابر است
مدحش در این حدیث درخشان چو گوهر است * پیغمبر از حسین و حسین از پیمبر است
از بس شب ولادت خود شور آفرید
در بیت وحی صحنۀ عاشور آفرید
سر تا به پاست آینۀ داور این پسر * دل می برد ز امت پیغمبر این پسر
از اشک خون خویش زند ساغر این پسر * مانند مادر است پدر پرور این پسر
یک کربلاست در بغل حیدر این پسر * اعلام کرده در رحم مادر این پسر
مادر ، منم که با تنِ مجروح و بی سرم
تا روز حشر بار غم خلق می برم
مادر ، منم حسین که صبح ولادتم * یادآورد ز قصّۀ ظهر شهادتم
احسان و لطف و رحمت و عفو است عادتم * شمشیرها به سینه گواهِ سعادتم
گودالِ قتلگاه ، مقام عبادتم * تا صبح روز حشر درخشد سیادتم
من آب زندگانی دین پیمبرم
مصداقِ اَن یَراکَ قتیلاست پیکرم
ای هست و بود عالم هستی فدای تو * ای خونبهای خون تو تنها خدای تو
ای آیت خدا ، سرِ از تن جدای تو * آید هنوز از سرِ نیزه صدای تو
خیزد هماره سورۀ کهف از ندای تو * بازوی ظلم ، قطع ز تبّت یَدای تو
توحید تا بوَد ، همه مرهون خون توست
اسلام سرخ رو ز رخ لاله گون توست
http://eslamdl.loxblog.com
تو تا ابد به گم شدگان رهبری حسین * تو بی سری و بر همه عالم سَری حسین
تو بر سپهر خون و شرف محوری حسین * تو مشعل و سفینۀ پیغمبری حسین
تو مصطفی و فاطمه و حیدری حسین * تو دستگیر ما همه در محشری حسین
(میثم) که شعر او شررِ جانِ عالم است
شعبان هم از غمِ تو به چشمش مُحرّم است
غلامرضا سازگار (میثم)
:: موضوعات مرتبط:
اشعار امام حسین (ع) ,
,
:: برچسبها:
اشعار امام حسین (ع) ,
اشعار میلاد امام حسین (ع) ,
اشعار مدح امام حسین (ع) ,
اشعار غلامرضا سازگار (میثم) ,
|
|
|